ساعت شنی
ساعت شنیــه رو میز اتاقم و برمیگردونم و بهش زل میزنم و بهت فکر میکنم انقد دوســـــ دارم الان بارون می اومد و منم بیرون بودم انقد دوســ دارم یه چتر مشکی مردونه دستم بود و دستمو دورت حلقه میکردم و زیر بارون که هزار بار زیرش با هم قول و قرار گذاشتیم راه میرفتم انقد دوســ دارم روزی رو که واسه بار اول دیدمت و دوباره ببینم و بشنوم او فحش زشت رو که بهم دادی !!!
بقیه در ادامه مطلب..